سيد علي سيد علي ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

سيد علي عشق مامان و بابايي

بیماری

عزیز دل مامان از 5 شنبه چشم به طور ناگهانی و بدون هیچ مقدمه ای تب کردی و بیحال شدی ، تبت بالای 39 بود و شیاف استامینوفه هم هیچ اثری در کاهش تبت نداشت. شنبه عصر بردیم دکترت و ایشون گفتن که مخملک گرفتی،فدات بشم که خیلی اذیت شدی تب بالات یه طرف و شربت خوردن هات یه طرف (داستان داشتیم برای دارو خوردنت ، مقاومتی میکردی ستودنی ) تا دیروز هم که کلا به جز آب هیچی نمیخوردی و خداروشکر از دیروز رو به بهبودی  خدا انشالله هیچ نی نی ای رو مریض نکنه ...
3 مهر 1392

بدون شرح

اين عكس علي آقا كنار گورخر تو پارك لاله هست (مربوط به جمعه عيد سعيد فطر بعد از نماز عيد فطر) ...
27 مرداد 1392

كلاس رفتن علي آقا

سيد علي چند وقتيه ميره كلاس و عاشق بچه ها و پذيرايي و جايزه هاي تو كلاسه گل پسر مامان سوره تبت رو با اشاره ياد گرفته و خيلي دوست داره در ضمن اينكه سر كلاس بازي ميكنن و سعي ميكنن مهارتاي مختلف رو هم ياد ميگيرن. علي كوچولو از همه بچه هاي كلاسشون كوچكتره و يه جورايي مستمع آزاده ، هر موقع دوست داره كلاسو همراهي مي كنه هرموقع هم نخواد برا خودش وسط كلاس آواز ميخونه ،راه ميره و..... اين ني ني بغل دستيت جز شاگردا نيست خواهرش همكلاسيته (البته ني ني كه ميگم سه سال و چند ماهشه ولي بهش نمياد) ...
27 مرداد 1392

تولد پسرخاله ها

جمعه تولد محمد رضا و نيما بود  و سه تفنگدار خونه ما به كلي شيطنت كردن. آقا نيما كوچولو هم كه جيگر خالشههههههه اين پسرخاله ها وقتي با هم ميفتن تو خونه مامانم اينا(مامان جون) ،زلزله به پا ميفته و انقدر اذيت ميكنن كه توسط باباي عزيزم ديپورت ميشيم (البته و انصافا كه بابا به خاطر كارهاي خطرناكي كه ميكنن نگران ميشن) در ادامه عكس اين گل پسرا رو ميزارم يه عكس دو نفري هم از حسن و علي (تولد قمريش بود ) تولد اصلي و شمسي حسن دو هفته ديگس ...
27 مرداد 1392