حامي مظلوم
به مناسبت رفتن خاله سهيلا اينا به ايتاليا چند وقت مهموني ودورهم جمع شدنا رونق گرفته.جمعه دو هفته قبل هم ماما وبابا همه رو دعوت كرده بودن.آخر شب كه مهمونا رفته بودن و خودمونا بوديم اميرعلي و حسن داشتن بازي مي كردن كه حسن سوار امير علي شد.بنده خدا اميرعلي گريش گرفته بود ولي هيچي نمي گفت ،به جاش اين وسط سيد علي عصباني شده بود و حسن رو دعواكرد و يه اسباب بازي كه دستش بودوپرت كرد طرف حسن .
خدا اين حامي مظلوم رو حفظ كنه. الهي آمين
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی