بای بای
دیروز موقع خداحافظی علی با بابا بزرگش بهش گفتیم بای بای کن و عزیز دلم دستشو شل شل تکون میداد و مثلاً بای بای میکرد،خودشم انقدر ذوق میکرد.دیگه شب تو خون تابهش میگفتیم علی بای بای با ذوق دستشو تکاون میداد. امروز صبح موقع خداحافظی با بابا حامدش بای بای کرد.
هر روز که میگذره علی شیرینتر می شه.علی عاشقتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی