تولد اون یکی مامان جون علی
با بابا دیروز با خاله علی هماهنگ کردیم برای ماما تولد بگیریم قرار شد خود ماما ندونه ، با هم رفتیم یه هدیه از طرف ٤تامون گرفتیم و کیک بستنی ،بعد رفتیم خونه،ماما خودش نبود وقتی اومد تعجب کرد ما سرزده رفتیم .
علی جیمل مامان هم شام با ما کباب خورد فداش بشم مثل یه مرد نشسته بود و شام میخورد.
تا ازش غافل میشدیم میرفت سراغ میز تلویزیون و دم و دستگاهش
عزیرم به هرچی دست میزد پسرخالش هم میومد سراغ اون،تازه چغولیشو پیش مامانم میکرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی