ديدار با پسرخاله
ديشب مامااينا به مناسبت اومدن فائزه و مامان و خالش(براي خريد و سفارش پرده و لوستر) از اصفهان و هم اينكه ببينيم تالار مورد نظرمون كيفيت غذاهاش چطوريه هممونو دعوت كرده بودن باغ تالار
علي و حسن بعد از دو هفته همديگرو ديدن و كل سالنو رو سرشون گذاشته بودن.م.قع رفتنم كه حسن(به قول خودش حسن آقا)كلي گريه مي كرد نريم ودر جواب من كه ميگفتم بيا با ما بريم خونمون مي گفت باشه.
خلاصه كه انقدر بچه هاي امروز تنهان كه تا يه همسن و سال ميبينن ذوق زده مي شن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی