پياده روي روزانه
سيد علي هر صبح يه ساعت با مامان عذرا جونش ميره پياده روي وخريد .از همون لحظه كه از خونه خارج ميشن كليد خونه رو ميگيره دستش تا موقع برگشت.
چند روز پيش مادر تعريف ميكرد داشتم پياده روي ميكردم و علي هم دنبالم راه افتاده بود بعد يه مدتي ديدم علي دنبالم مياد و دوباره مايسته .صداش ميكردم دوباره دنبالم راه مي افتاد و دوباره بر ميگشت عقب رو نگاه ميكرد ،تصميم گرفتم صداش نگنم و ببينم علي ميخواد چيكار كنه ديدم برگشت عقب و رفت خم شد و كليدي كه دستشو بود از رو زمين برداشت .نگو كليدي كه دستش بود افتاده بود رو زمين علي هم ميخواسته كليدو برداره هم ميخواسته از مامان جونش عقب نيوفته.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی